گروه فرهنگی مشرق - نیما عظیمی نژاد آهنگساز، نوازنده و صدابردار ایرانی است که سالها در حوزه موسیقی به فعالیت پرداخته است.پدرش جمشید عظیمی نژاد از کارگردانان نام آشنای دهه شصت و هفتاد صداوسیما بود که کار مشهور وی در حوزه کودک به نام "خانه عروسک ها" هنوز هم در اذهان بسیاری مانده است. همچنین برادرش آریا عظیمی نژاد از آهنگسازان سینما و تلویزیون است که شهرت برخی آثارش مانند "میم مثل مادر" وی را به چهره ای شناخته شده در میان هنردوستان تبدیل کرده است.
عظیمی نژاد را به بهانه ساخت و پخش نماهنگ "یوزپلنگان"
که بعد از بازی ایران و آرژانتین از تلویزیون پخش شد به تحریریه مشرق دعوت کردیم
تا ماجرای خواندن و نواختن برای یوز ایرانی را از زبان خودش بشنویم. آنچه در پی میآید ماحصل گفتگوی یک ساعته ما با این هنرمند 35 ساله تهرانی است:
* شما در خانواده ای هنردوست متولد شدید. زندگی در چنین خانوادهای چقدر در شکل گیری شخصیت شما موثر بود؟
بسیار زیاد! پدر بزرگ پدری من، هم ارتشی بودند هم معلم موسیقی. پدر بزرگ مادری من هم به دلیل عشق به هنر اصیل ایرانی ،سه تار می زدند و یکی از حامیان هنرمندان بودن و خیلی از استادان و بزرگان موسیقی مثل استاد صبا ، استاد تهرانی ودیگر اساتید در خانه ایشان رفت و آمد داشتند. در زمان کودکی من، ایشان آموزش نواختن سه تار را به آریا شروع کردند و من هم قطعاتی را از آریاآموختم. این شروع آشنایی با ساز،برای ما دو برادر بود.
از طرفی پدرم علاقه زیادی به موسیقی ایرانی داشتند با اینکه نوازنده حرفه ای نبودند ولی پنجه بسیار شیرینی روی ساز تار داشتند .که فرم نوازندگی ایشان روی ساز زدن من تاثیر فراوانی گذاشته است .آریا هم با پیگیری موسیقی و شروع به فعالیت آهنگسازی انگیزه های خوبی رو در من ایجاد کرد
حس خلق موسیقی از کودکی در من بوده و همیشه دوست داشتم برای خودم ملودی بسازم ، بعد ها به این نتیجه رسیدم که موسیقی با شخصیت من سازگاری دارد،بنابراین از کلاس اساتیدی چون آقای فخرالدینی، آقای لطفی ،آقای میرهادی ،آقای شعاری ،آقای پاک سیرت وآقای تقدسی بهره برده ام.
* ظاهرا با گروه فیتیله همکاری میکنید چه تجربیاتی در موسیقی کودک داشتین
از آنجا که هنوز هم احساس کودکانه دارم، دلم میخواهد برای کودکان کار کنم. کارکودک را با خانم آزیتا حاجیان در تئاتر پر بیننده "گرگ و میش" که بیشتر از دویست اجرا در سالن های مختلف داشتیم شروع کردم .و جایزه جشنواره سراسری کودک را هم به داوری خانم مرضیه برومند وآقای رضا بابک، برای آهنگسازی تئاتر "عروسک" در کارنامه ی خود دارم. همچنین مدتیست که مشاور شبکه پویا هستم که کاملا مختص بچه هاست و سابقه آهنگسازی کار تئاتر و تلویزیونی با گروه محبوب فیتیله را هم دارم.
همیشه در پی آن بودم که برای کودکان کاری متفاوت ارائه دهم.کاری که در کنار جذابیت برای فرزندانمان بوی خاک سرزمین مادری ام را داشته باشد. در یک همکاری تئاتری با عموهای فیتیله، مسئولیت اجرای زنده را هم به همراه دوست و نوازنده ارزشمند علیرضـــــــا ملا حسینی به عهده گرفتیم، به هدف بالاتر بردن سلیقه شنوایی کودکان و آشنا کردن گوش آنها به نوای اصیل ایرانی که مورد استقبال قرار گرفت یا در یکی از پروژه های برنامه ی تلویزیونی فیتیله به نام "موشی"، از کارهای فاخر و زیبای استاد ابوالحسن صبا استفاده کردم ومناسب با روحیه کودکانه تنظیم کردم.
متاسفانه موسیقی کودک را جدی نمی گیرند و همیشه در حد یک شوخی باقی مانده است. در کشورهای پیشرفته موسیقی کودک جایگاه والایی دارد و یک موسیقی کاملا جدی است اما در ایران اینطور نیست. خیلی تلاش کردم نگاه های مردم را به موسیقی کودک تغییر دهم اما هنوز کارهای زیادی باید انجام داد تا این تغییر رخ دهد.
* در این سالها با برادرتان همکاری داشته اید؟
بله. در فیلم طلا و مس، سریال پس از سالها، سریال رستگاران
،آلبوم ساقی سرمست به خوانندگی آقای کریمخانی و چندین کار دیگر که فعلا در خاطرم
نیست در مسئولیت های مختلف با آریا همکاری داشتم.
* چطور آریا عظیمی نژاد به این سطح از شهرت رسید اما نیما تا امروز ناشناخته باقی مانده است؟ هیچ وقت به این فکر نبودی که از شهرت آریا برای شناخته شدن استفاده کنی؟
آریا به نظر من یکی از خوش سلیقه ترین آهنگسازان ایران است که واقعا کارش را با مسئولیت پذیری و پشت کار فراوان انجام می دهد. همیشه علاقه به موسیقی فیلم و آهنگ سازی برای سینما و تلویزیون را داشته و در این راه هم موفق بوده است ، در حالی که من رویکرد دیگری داشتم.در کنار موسیقی فیلم، موسیقی سنتی ایران و نوازندگی ساز سه تار هم برای من اهمیت ویژه ای داشته وبخش زیادی از فعالیتهای هنری من را در بر می گیرد .امیدوارم بزودی بتوانم تجربیاتی که در این سالها کسب کرده ام را منتشر کنم . البته آریا در پاره ای از مسائل، کمکهای شایان توجهی به من می کند .ولی اینکه بخواهم از او استفاده کنم تا مشهور شوم، نه به هیچ وجه.ذات هنر درونی است و هر هنرمندی در تلاش برای ارتباط بیشتر با درون، روزگار سپری میکند. شما نمی توانید با چسبیدن به کسی، کسی شوید.هر چیزی زمان خودش را دارد. به هر حال من و برادرم باتمام شباهتها و تفاوتهایمان، راه خود را دنبال می کنیم.
* ظاهرا یک گروه موسیقی هم راه انداخته بودید عاقبت آن چه شد؟
سالها قبل از این که به فکر راه اندازی گروه موسیقی باشم، در سن 19 سالگی عضو گروه تئاتر سبز شدم .من کار موسیقی را از موسیقی تئاتر و این گروه هنری آغاز کردم. این گروه به اندازه کافی حرفه ای بود و با هنرمندان شاخصی از جملــه محمد رضا شریفی نیا، سیما تیر انداز، ارژنگ امیر فضلی، آریا عظیمی نژاد، امیر آقایی، مهراوه شریفی نیا، فرزین صابونی، امیر توسلی، مهشاد مخبری، مسعود میر طاهری و... آثارخود را به صحنه می برد. خانم حاجیان که سرپرستی آن را برعهده داشتند، خیلی برای نگهداری گروه تلاش می کردند، ما سالهای پر از خاطره ای در کنار همدیگر داشتیم و من خودم را مدیون این گروه می دانم، تجربه های ارزشمندی در کنار این عزیزان کسب کرده ام اما تلاش فردی خانم حاجیان کافی نبود و نهایتا گروه بسیار کم کار شد.
برای با هم بودن به حامیان زیادی نیاز داریم. به حامیان بیرونی،به حامیان درونی. وقتی لزومِ داشتن هنر تئاترحرفه ای،در مدیران کشور وجود ندارد، رشد و شکوفایی آن نیز وجود نخواهد داشت و همچنین پایداری گروه های هنری.
مدیریت سلیقه ای و نرسیدن به مشکلات معیشتی هنرمندان، به نارضایتی هنرمندان می انجامد که این نارضایتی منجر به سست شدن ستونهای اصلی گروه های هنری می شود ستونهای تعهد، وفاداری، قدر شناسی، گذشت و دیگر خواهی.
گروه موسیقی ما به نام "اَرَتَ" کار خودش را چند سال پیش آغاز کرد و شروع خوبی داشت، اما در نهایت به دلیل همان مشکلات آشنا متوقف شد. ما برای با هم بودن به حمایت نیاز داریم، به تعهد نیاز داریم، به گذشت نیاز داریم، به درک متقابل نیاز داریم، به همراهی نیاز داریم با تمام ابعادش. ولی چه میشود کرد، فارغ از این ماجرا با آگاهی از مشکلات کار گروهی، در حال حاضر گروهی به نام "لک لک" را پایه گذاری کرده ام که سعی در معرفی آن دارم .امیدوارم شرایط بهتری رو تجربه کنم
* فکر میکنم نماهنگ یوزپلنگان تا به امروز محبوب ترین و مشهور ترین اثر شما تلقی شود. کمی در مورد آن توضیح بدهید. چطور شد به فکر ساخت آن افتادید؟
حدودا 16 سال پیش در اوایل جوانی ،از تئاتر شهر به منزل بر می گشتم که طرح اولیه ساخت موسیقی برای جام جهانی فوتبال در ذهنم شکل گرفت ودر تمام این سالها به همان صورت طرح اولیه باقی ماند، تا چندی پیش که متوجه شدم تصویر یوزپلنگ ایرانی بر روی پیراهن ملی پوشان قرار میگیرد، در آن زمان مشغول به آهنگسازی سریال طلا در مس به کارگردانی آقای علیرضا نجف زاده بودم که احساس کردم زمان شکل گرفتن این طرح رسیده و دست به کار شدم و همچنین شروع به گوش دادن به موسیقی های ادوار گذشته جام جهانی کردم... تا اینکه بعد از یک ماه تلاش در کنار حمایت دوستانم موفق به اتمام قطعه ای با نام "یوزپلنگان" شدم.
هدف اصلی من از ساخت این اثر این بود که کاری برای همه مردم سرزمینم بسازم. یعنی نمی خواستم برای دسته خاصی باشد و همه ایرانیان با هر باوری ،از شنیدن آن لذت ببرند. چون فوتبال ما در این زمان نیاز به حمایت ملی داشت و در ضمن خواستم نشان دهم ایران فقط تهران نیست و بنابراین به سراغ موسیقی اقوام رفتم واز موسیقی های بسیار ارزشمند سیستان بلوچستان، ترکمن صحرا، کردستان و آذربایجان استفاده کردم ، تلاشم بر این بود که اهمیت اتحاد را در کارم نشان بدهم و از همین جا از دیگر اقوام ایرانی که موفق نشدم موسیقی آنها را به دلیل محدودیت آرشیو موسیقی های هم کوک در کارم بگنجانم عذرخواهی می کنم. همانگونه که می دانید حامی این کار "جیب خالی" بود. کار تصویرسازی یوزپلنگان را دوست بسیار عزیزم آقای کاوه معین فر یکی از کارگردانان خوش سلیقه ، انجام دادند که من از ایشان بسیار سپاسگزارم. کار ایشان صرفا تصاویری نبود که با موسیقی همراه باشد، بلکه خودش یک اثر هنری بود. در نهایت فکر میکنم دلیل اصلی محبوب شدن این کار عشقی بود که من وتک تک همراهانم در مسیر ساخت این کار داشتیم و بسیار شاکرم که کارم در بازی ایران-آرژانتین ،دو تیم محبوب من پخش شدو بسیار قدر دان ملی پوشان کشورم هستم که بازی پر افتخاری در مقابل آرژانتین انجام دادند و شاید ما مستحق باخت نبودیم. کمی بد شانسی آوردیم ولی جالب است که خیلی ها با من تماس گرفتند و گفتند که بعد از بازی ایران-آرژانتین، شنیدنِ این موسیقی، از عصبانیت و اندوهشان کم کرده بود.
* از طرف چه کسی به فدراسیون معرفی شدید؟ آیا با نهاد خاصی در ارتباط بودید یا به معاونت فرهنگی فدراسیون فوتبال مراجعه کردید؟
در ابتدا من با اقای آرش نورآقایی آشنا شدم. ایشان طراح اصلی ایده حمایت از یوزپلنگ ایرانی در جام جهانی روی پیراهن ملی پوشان بودند.بعد از ملاقات با این مرد شریف و خوش فکر ، ترغیب به همکاری شدم.یک روز قبل از روز بدرقه تیم ملی به برزیل آرش نور آقایی با مشارکت انجمن ایران یوز، کار را برای فدراسیون فرستادند
روز بدرقه تیم ملی به برزیل آقای علیرضا نجف زاده با من تماس گرفتند و به خاطر لطفی که به من داشتند ، جلسه ملاقاتی را با آقای ملا محمد ترتیب دادند، من هم به آنجا رفتم و از آنها درخواست کردم که برای ساخت تصاویر برای این قطعه موسیقی، بودجه ای اندک در اختیارم قرار بدهند که گفتند هیچ کمکی نمی کنند.در کل آقای ملا محمد هیچ استقبالی از کارم نکردند. اما خوشبختانه مدیر گروه ورزش شبکه سوم سیما آقای حسین آقازمانی خیلی به کار من توجه کردند و به لطف حمایتهای ایشان کار من بعد از بازی ایران -آرژانتین پخش شد و خیلی خوشحالم که چنین مدیر ارزشمندی در صدا و سیما داریم.
*توقع حمایت فرهنگی فقط از متولیان فرهنگی هر نهاد خاص امکان پذیر است. اگر قرار است ما از فدراسیون به عنوان نهادی که در این امر کوتاهی کرده نام ببریم باید ببینیم مسئولان فرهنگی آن در جریان موضوع بودند یا خبر.
آقای ملا محمد از اعضای مهم فدراسیون هستند. به هر حال انتظاری هم نمیرفت که به من توجه کنند، چون فدراسیون برای موسیقی دیگری هزینه کرده بود و لزومی به خرج اضافه نمی دیدند، آنچه مرا ناراحت می کند استقبال نکردن از کار نبود بلکه برخورد نه چندان محترمانه ایشان بود.
*در صحبت خودتان به حمایت فدراسیون از کار آقای خواجه امیری اشاره کردید. به هر حال در مورد قبول یا رد یک اثر از طرف یک نهاد مسئول قطعا اعمال سلیقه هم وجود دارد اما به نظر شما برای برداشتن یک قدم فرهنگی در دل یک جریان ورزشی وزارت ارشاد باید نقش پررنگ تر و تاثیر گذارتری داشته باشد یا وزارت ورزش؟ یا اصلا هیچ کدام اهمیت ندارد و همه چیز به مردمی بودن اثر برمیگردد؟ شما چه چارچوبی را می پسندید؟
احسان خواجه امیری کاری را به سفارش فدراسیون فوتبال می سازد اما صداوسیما آن را حمایت نمی کند و برنامه 2014 از آهنگ سیروان خسروی حمایت می کند، که در این میان کاری هم مثل یوزپلنگان که هیچ حمایتی برای تولید آن وجود نداشت، شانس میاورد و مورد توجه مدیران تلویزیون قرار می گیرد.
رویای من این است که برای رویدادی چنین مهم، در سطح بین الملی،حرکتها حساب شده تر باشد.متاسفانه وقتی حوزه فرهنگ ما چند پاره است، مثلا سه نهاد تلویزیون ، وزارت ارشاد و حوزه هنری داریم که هیچ کدام مجوز همدیگر را قبول ندارند .که در مورد جام جهانی، فدراسیون هم اضافه می شود! در این چند پاره گی هدف اصلی که حمایت از ورزش واعتبار ایران در جامعه جهانی است گم می شود. منطقی ماجرا این است که چندین ماه قبل از جام جهانی فدراسیون در همکاری با صدا و سیما همکاری مشترکی رو آغاز کنند و از همدیگر حمایت کنند تا بیشترین بهره را ببریم.
*تا حدودی در جریان میزان استقبال مردم از این موزیک ها هستم. فکر می کنم کار خواجه امیری و سیروان خسروی خیلی مورد توجه مردم قرار نگرفت در صورتی که درمیان کارهای بی پشتوانه و بی هدفی که در فضای مجازی تکثیر شدند می شد کارهای قابل قبول و خوبی مشاهده کرد. ماجرا از چه قرار است؟ چرا کارهای سفارشی همیشه ضعیف تر از کارهایی است که برآمده از سلیقه عامه مردم است؟
بینید! احسان خواجه امیری خواننده عزیزی است و من همیشه به پدر بزرگوار احسان ارادت خاصی داشته ام و آرزوی بهترینها را برایشان می کنم، احسان مورد تایید فدراسیون بود ،سیروان هم این شانس را داشت با حمایت برنامه 2014 بار ها و بار ها شنیده شود و آقای فردوسی پور هم که برایشان سنگ تمام گذاشتند و اینکه هر دو عزیز طرفدارای خودشون رو دارند و قضاوت این دو اثر پای مردم است نه من. در کل من قبول ندارم وقتی یک سازمان پشت کاری بایستد به این معنی است که آن کار خراب می شود، اثر موفق برای یک همایش ورزشی،اثری است که صداقت، درونش موج میزند، به زندگی واقعی مردم نزدیک است، تا برای مردم ملموس باشد. طرفداری گرایش خاصی را نکند تا احساس دافعه برای گرایش دیگری بوجود نیاورد، نه آنقدر بزرگ نمایی کند که باعث تمسخر شود، نه آنقدر کوچک نمایی کند که باعث بی احترامی. برای اکثریت مردم باور پذیر باشد، تاروحیه همبستگی را بوجود بیاورد، یعنی به باورهای مردم سرزمینش احترام بگذارد و آنها را در کنار هم قرار دهد. کار یوزپلنگان، با توجه به مستقل بودنش وقتی شانس دیده شدن را پیدا کرد، با چنان استقبالی روبرو شد که برایم حیرت انگیز بود. فکر میکنم دلیل موفقیتش هم همین بوده که تا حدودی به باور پذیری نزدیک شده است.
* خانم ابتکار در کنفرانس خبری که برای این طرح برگزار کردند به عنوان یک آدمی که هیچ خبر و سررشته ای از عملکرد سازمان محیط زیست ندارد، یک جور نگاه بهره بردارانه به این اثر داشتند که به نام سازمان محیط زیست داشت صورت می گرفت. من فکر میکنم سازنده این اثر یعنی کسی که ایده استفاده از یوزپلنگ را در تیم ملی داده به نوعی پناه آورد به سازمان محیط زیست بعد از کلی دوندگی و جواب منفی شنیدن از ارگان ها و سازمان های مختلف دست آخر به سازمان محیط زیست رسید و خانم ابتکار طوری برخورد کردند انگار که این اتفاق کاملا تحت حمایت و زیر سایه سازمان محیط زیست رخ داده است.
این که خانم ابتکار بخواهند از این ماجرا سو استفاده کنند را نمی دانم، ولی در کل همه چیز را مثبت می بینم. آرش نور آقایی طرحی را ارایه دادند، خانم ابتکار هم به عنوان رییس محیط زیست پی به ارزشهای این طرح بردند و حمایتهای خودشان را آغاز کردند و این ارزشمند است.محیط زیست در نهایت قرار بود از حیات وحش حمایت کند که این اتفاق افتاد و در جام جهانی برنده واقعی ما، همین یوزپلنگ بود. اتفاقا بزرگترین حمایت را خانم ابتکار از من کردند. ایشان کار من را برای آقای ضرغامی فرستادند که در نهایت کار مورد استقبال مدیران ارشد تلویزیون قرار گرفت. از ایشان به خاطر حمایتشان سپاس گزارم.
*ممنون از اینکه در این گفتگو شرکت کردید. در انتها اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید؟
من هم از شما ممنونم که دعوتم کردید.دوستان بسیار عزیزی مرا در این مسیر همراهی کردند. اولین دوستانم پدر و مادرم بودند که سالها حمایتشان باعث امروز است. عزیزانی چون کاوه معینفر، علیرضا ملاحسینی، عباس شادپور، علی رحیمی، آریا عظیمی نژاد، همسر عزیزم بیتا ملاحسینی ودیگر عزیزانی که بدون یاری آنها این موفقیت ممکن نبود. از همگی آنها بسیار سپاسگزارم.